برشی از کتاب "مرد روزهای بارانی"| برقراری امنیت با چوب و چماق!
پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۱۳
نوید شاهد – در قسمتی از کتاب "مرد روزهای بارانی" که روایت خواندنی زندگی "منوچهر (علیاصغر) مهجور" از فرماندهان دوران دفاع مقدس است، میخوانید: «در آغاز کار برای ایجاد امنیت تصمیم گرفتیم منطقه را بین نیروهای کمیته، مردم محلی و ارتشیهای انقلابی گروه ضربت تقسیم کنیم، اوایل انقلاب به دلیل کمبود امکانات و اسلحه، اغلب افراد کمیته به چوب و چماق مسلح بودند و با همان سلاح نگهبانی میدادند ...»
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب "مرد روزهای بارانی"، روایت زندگی منوچهر(علیاصغر) مهجور از فرماندهان دوران دفاع مقدس، پدر شهید مجید مهجور و برادر شهید جواد مهجور است که به زبان شیرین و ساده خاطرات این رزمنده را در یک هزار نسخه و 208 صفحه به تصویر کشیده است.
این کتاب سرگذشت این فرمانده را از دوران کودکی تا پایان جنگ بیان میکند و به بررسی نقش وی طی دوران انقلاب اسلامی در قصر شیرین، سپاه قزوین و زنجان و تیپ ۱۷ قم میپردازد.
همچنین مهجور در پنج سال پایانی جنگ فرمانده عملیات سپاه بانه میشود و در کنار شهید نصراللهی از دیگر فرماندهان قزوین به پاکسازی این شهر و روستاهای اطراف آن از منافقان و گروههای معاند انقلاب میپردازد.
این کتاب در چهار فصل روزهای پیش از انقلاب، روزهای آغازین انقلاب، آغاز دفاع مقدس و ماموریت در بانه است و رشادتها و ایثارگریهای رزمندگان اسلام در منطقه شمال و شمال غرب کشور را بازگو میکند.
کتاب "مرد روزهای بارانی" با مصاحبه اولیه حسین نجفی و احمد اشرفی و مصاحبه تکمیلی، تدوین و بازنویسی زینتالسادات موسوی تهیه شده است.
کتاب فوق به همت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان قزوین و توسط انتشارات صریر منتشر شده است. این کتاب برای اولین بار در سال 1397 به چاپ رسیده و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
در بخشی از این کتاب آمده است: « به خاطر اوضاع متشنج و اتفاقات بزرگ سیاسی در کشور، ناامنی و ترس زیرپوست شهر ریشه دوانده بود و روزبه روز بر نگرانی و اضطراب مردم مرزنشین افزوده میشد. افراد سلطنتطلب و مخالف نظام، ارز و اوراق بهادار و جواهراتی را ضبط کرده و در فکر انتقال پنهانی آنها از مرزها بودند. در یکی از شبها نگهبانان به شخصی برخوردند که قصد داشت با یک گونی پر از دلار از مرز عبور کند.
بعد از بازجویی مشخص شد پولها متعلق به بانک است و بعد از صورت جلسه، مبلغ را به شهربانی قصر شیرین و از آنجا به بانک ملی تحویل دادیم. مشکلات مرزی به همین جا ختم نمیشد. افرادی که عضو ساواک بودند یا از عناصر حامی شاهنشاه به حساب میآمدند سعی داشتند از طریق مرز فرار کنند.
از سوی دیگر ضد انقلاب فعالیت خود در آن سوی مرزها و در داخل شهر و روستاها را آغاز کرده بود و با تجاوز به مال، ناموس و جان مردم و مینگذاری در جادهها سعی در متشنج ساختن اوضاع داشت.
در آغاز کار برای ایجاد امنیت تصمیم گرفتیم منطقه را بین نیروهای کمیته، مردم محلی و ارتشیهای انقلابی گروه ضربت تقسیم کنیم؛ بنابراین از مرز خسروی تا کرند غرب، قصر شیرین و سر پل ذهاب را ایست بازرسی گذاشتیم تا نیروهای ضد انقلابی و فراریان شاه دوستی که بین مردم پنهان شدهاند دستگیر شوند. ما این افراد را به مسئولان کرمانشاه تحویل میدادیم.
آن اوایل به دلیل کمبود امکانات و اسلحه، اغلب افراد کمیته به چوب و چماق مسلح بودند و با همان سلاح نگهبانی میدادند ولی با گذشت زمان و دستگیری افراد ضد انقلاب و اشرار، اسلحه آنان ضبط شد و در اختیار بچههای کمیته قرار گرفت.
جدا از مشکلات مرزهای داخلی، در آن سوی مرزها نیز اوضاع متشنج بود و از همان 22 بهمن در پاسگاه مرزی با عراقیها درگیری داشتیم. آنها فرصت را غنیمت شمرده بودند و با حملاتی که به پاسگاههای ایران میکردند سعی در گسترش مرزهای خود داشتند.
با سقوط پیدرپی پاسگاههای مرزی فهمیدیم برای کنترل اوضاع نیاز به یک فکر اساسی داریم بنابراین تصمیم گرفتیم به خدمت حضرت امام برویم و از خود ایشان چاره کار بجوییم ...»
گفتنی است منوچهر (علیاصغر) مهجور متولد 1326 در قزوین است و فرمانده اولیه تیپ 17 قم و معاون عملیات سپاه بانه در جنگ تحمیلی به شمار میرود و هشت سال نیز مدیرکل بنیاد جانبازان قزوین بوده است.
فرزندش مجید مهجور و برادرش جواد مهجور در دوران دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نایل شده و همچنین در سال 1369 مفتخر به دریافت نشان فتح از سوی رهبر معظم انقلاب شده است.
این کتاب سرگذشت این فرمانده را از دوران کودکی تا پایان جنگ بیان میکند و به بررسی نقش وی طی دوران انقلاب اسلامی در قصر شیرین، سپاه قزوین و زنجان و تیپ ۱۷ قم میپردازد.
همچنین مهجور در پنج سال پایانی جنگ فرمانده عملیات سپاه بانه میشود و در کنار شهید نصراللهی از دیگر فرماندهان قزوین به پاکسازی این شهر و روستاهای اطراف آن از منافقان و گروههای معاند انقلاب میپردازد.
این کتاب در چهار فصل روزهای پیش از انقلاب، روزهای آغازین انقلاب، آغاز دفاع مقدس و ماموریت در بانه است و رشادتها و ایثارگریهای رزمندگان اسلام در منطقه شمال و شمال غرب کشور را بازگو میکند.
کتاب "مرد روزهای بارانی" با مصاحبه اولیه حسین نجفی و احمد اشرفی و مصاحبه تکمیلی، تدوین و بازنویسی زینتالسادات موسوی تهیه شده است.
کتاب فوق به همت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان قزوین و توسط انتشارات صریر منتشر شده است. این کتاب برای اولین بار در سال 1397 به چاپ رسیده و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
در بخشی از این کتاب آمده است: « به خاطر اوضاع متشنج و اتفاقات بزرگ سیاسی در کشور، ناامنی و ترس زیرپوست شهر ریشه دوانده بود و روزبه روز بر نگرانی و اضطراب مردم مرزنشین افزوده میشد. افراد سلطنتطلب و مخالف نظام، ارز و اوراق بهادار و جواهراتی را ضبط کرده و در فکر انتقال پنهانی آنها از مرزها بودند. در یکی از شبها نگهبانان به شخصی برخوردند که قصد داشت با یک گونی پر از دلار از مرز عبور کند.
بعد از بازجویی مشخص شد پولها متعلق به بانک است و بعد از صورت جلسه، مبلغ را به شهربانی قصر شیرین و از آنجا به بانک ملی تحویل دادیم. مشکلات مرزی به همین جا ختم نمیشد. افرادی که عضو ساواک بودند یا از عناصر حامی شاهنشاه به حساب میآمدند سعی داشتند از طریق مرز فرار کنند.
از سوی دیگر ضد انقلاب فعالیت خود در آن سوی مرزها و در داخل شهر و روستاها را آغاز کرده بود و با تجاوز به مال، ناموس و جان مردم و مینگذاری در جادهها سعی در متشنج ساختن اوضاع داشت.
در آغاز کار برای ایجاد امنیت تصمیم گرفتیم منطقه را بین نیروهای کمیته، مردم محلی و ارتشیهای انقلابی گروه ضربت تقسیم کنیم؛ بنابراین از مرز خسروی تا کرند غرب، قصر شیرین و سر پل ذهاب را ایست بازرسی گذاشتیم تا نیروهای ضد انقلابی و فراریان شاه دوستی که بین مردم پنهان شدهاند دستگیر شوند. ما این افراد را به مسئولان کرمانشاه تحویل میدادیم.
آن اوایل به دلیل کمبود امکانات و اسلحه، اغلب افراد کمیته به چوب و چماق مسلح بودند و با همان سلاح نگهبانی میدادند ولی با گذشت زمان و دستگیری افراد ضد انقلاب و اشرار، اسلحه آنان ضبط شد و در اختیار بچههای کمیته قرار گرفت.
جدا از مشکلات مرزهای داخلی، در آن سوی مرزها نیز اوضاع متشنج بود و از همان 22 بهمن در پاسگاه مرزی با عراقیها درگیری داشتیم. آنها فرصت را غنیمت شمرده بودند و با حملاتی که به پاسگاههای ایران میکردند سعی در گسترش مرزهای خود داشتند.
با سقوط پیدرپی پاسگاههای مرزی فهمیدیم برای کنترل اوضاع نیاز به یک فکر اساسی داریم بنابراین تصمیم گرفتیم به خدمت حضرت امام برویم و از خود ایشان چاره کار بجوییم ...»
گفتنی است منوچهر (علیاصغر) مهجور متولد 1326 در قزوین است و فرمانده اولیه تیپ 17 قم و معاون عملیات سپاه بانه در جنگ تحمیلی به شمار میرود و هشت سال نیز مدیرکل بنیاد جانبازان قزوین بوده است.
فرزندش مجید مهجور و برادرش جواد مهجور در دوران دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نایل شده و همچنین در سال 1369 مفتخر به دریافت نشان فتح از سوی رهبر معظم انقلاب شده است.
نظر شما